دخیل به دستهای بسته
دخیل به دستهای بسته
استقبال باشکوه مردم رامسرازشهدای پربسته غواص
همه آمده بودند وآمدند تا ثابت کنند که هنوزوتا همیشه به شهدای هشت سال دفاع مقدس وراه آنان ایمان داشته ورهروراه شهدا وامام شهدا هستند. آمدند وبه مظلومیت شهدای دست بسته غواص که سنگدلانه به شهادت رسیده بودند لبیگ گفته وهرکدام به زبانی وحسی غریب سراغی ازشهدا گرفت وچه غریبانه بود آنگاه که مادری با چشمانی اشکبارازشهدا سراغ فرزندش را می گرفت وچه باشکوه بود آنگاه که دختری جوان درحالی که به تابوتی ازشهدا دست می کشید وصدایش درگوشم به نوا درآمد که آیا ازپدرم خبرداری می دانی کجاست ، پدرم جوان بود آنگاه که همدوش شما به جبهه آمد وجوان رفت وسالهاست که چهره جوانش درذهن نقش بسته است ، راستی شما که شهید وشاهد هستید آیا می دانید امروز، سیمای پدرم چگونه است... وآن دیگری سراغ برادرنشان را گرفتند وهمه به ناگاه همه وهمه سراغ پدر، برادر وفرزندانشان را ازشهدای دست بسته غواص جبهه های هشت سال دفاع مقدس را گرفتند وازآنها شفاعت خواستند. وچه شیرین بود آنگاه که پدری درحرکتی نمادین فرزند شیرخواره خود را برسردست گرفت وبه زیارت تابوت شهدا آورد وبه ما ونسل کودک خود یادآورشد که راه شهدا زینت وافتخارما است، شما شهدای عزیزخبرازکربلاومظلومیت حسین (ع) آورده اید وچه سربلندید امروزکه همه ما به دستهای بسته شما دخیل بسته وایمان می آوریم که شما برای همیشه درس آزادگی وآزاد مردی را به دینا آموختید.